زنی که 25 سال نابینا بود پس از حمله قلبی دوباره بینایی خود را یافت ، خبری که شاید به زودی همه جا بازنشر گردد، اما آیا توجیهی پزشکی می توان برای آن یافت؟!
به گزارش وبلاگ ایتالیا، این خبر را بیشتر برای این کار می کنم که ببینیم وقتی خبری به نظر منطقی نمی آید، چطور باید روایت اش کرد. در حال حاضر خبری که متن آن را در زیر می خوانید وارد رسانه های پرطرفدار اما غیرتخصصی پزشکی شده. مثلا upworthy - telegraph - huffpost - independent آن را منتشر نموده اند. اینها سایت هایی با ترافیک بسیار زیادند اما تجربه قبلی در مطالعه مقالات آنها نشان داده که چندان تحلیلی نیستند و در تیتر زدن و چک کردن چندباره خبرها، چندان کوشا نیستند.

خب، اول متن خبر را می خوانیم:
گاهی اوقات زندگی با شگفتی هایی روبرو می گردد که هیچ شرح علمی یا منطقی برایشان وجود ندارد، اما نتیجه آن ها غیرقابل انکار است. داستان زنی 74 ساله به نام جویس اُرچ (Joyce Urch)، که پس از 25 سال نابینایی و تحمل یک حمله قلبی مرگبار دوباره دنیا را دید، یکی از همین معجزه هاست. این رخداد نه تنها پزشکان بلکه خانواده او را نیز در حیرت فرو برد.
جویس که در سال 1979 بینایی خود را از دست داده بود، پس از یک حمله قلبی شدید در بیمارستانی در بریتانیا به هوش آمد و بلافاصله توانست همه چیز را به وضوح ببیند. این اتفاق 16 ماه پیش رخ داد، زمانی که پزشکان سه روز کوشش کردند جان او را از خطر نجات دهند. وقتی او به هوش آمد، با هیجان فریاد زد: من می بینم، من می بینم! او با نگاه به آینه متوجه تغییرات زمان در چهره خود و همسرش شد و به شوخی گفت: اریک، پیر شده ای! اما خب، من هم پیر شده ام.
بازگشت به زندگی پس از سال ها تاریکی
پیش از این رخداد، نابینایی زندگی او و خانواده اش را تغییر داده بود. اما حالا او از این فرصت دوباره برای لذت بردن از دنیا استفاده می نماید. جویس گفت: حالا دوست دارم بیرون بروم، درختان، سنجاب ها و پرندگان را ببینم. زندگی زیبا شده است. او اکنون می تواند بچه ها خود را که در دوران نابینایی او به بزرگسالانی توانا تبدیل شده اند، ببیند. بعلاوه، برای اولین بار دوازده نوه و سه نتیجه خود را دیدار کرد.
همسرش اریک نیز از این تحول مسرور و شگفت زده است. او گفت: ابتدا باورم نمی شد که جویس می تواند من را ببیند. از او پرسیدم چه رنگ پیراهنی به تن دارم. او گفت خاکستری، و درست گفت. این اتفاق زندگی ما را بازگرداند.
دلیل نابینایی و بازگشت بینایی همچنان ناشناخته است
جویس سال ها با بیماری گلوکوم (Glaucoma) که فشار در چشم ها را افزایش می دهد، زندگی کرد. با این حال، پزشکان معتقدند این بیماری عامل نابینایی او نبوده است. نکته جالب این است که هیچ دلیل پزشکی معینی برای از دست دادن یا بازگشت بینایی او وجود ندارد.
دکتر مارتین برین، متخصص قلب بیمارستان والگراو (Walgrave Hospital)، گفت: ما در کوشش بودیم تا جان او را از حمله قلبی نجات دهیم. بازگشت بینایی او یک پاداش اضافه بود. هیچ شرح پزشکی برای این موضوع نداریم. کارول اُبیرن، دختر بزرگ جویس، اضافه نمود: ما فکر می کردیم این شرایط موقتی است و او دوام نمی آورد. اما او نه تنها زنده ماند، بلکه بینایی خود را هم به دست آورد. هنوز نمی دانیم چرا او نابینا شد یا چرا دوباره دید خود را یافت.
معجزه ای که الهام بخش زندگی است
این اتفاق برای جویس و خانواده اش معجزه ای الهام بخش است. حالا او و همسرش پس از 50 سال زندگی مشترک، دوباره می توانند از لحظه های زندگی در کنار هم لذت ببرند. این ماجرا نشان می دهد که زندگی گاهی می تواند فراتر از انتظارات ما باشد، حتی زمانی که هیچ شرحی برای آن وجود ندارد.
نابینایی هایی که مدت زمان زیادی از آنها گذشته باشد، معمولا شانس کمی برای بهبود دارند. جراحی آب مروارید یا پیوند قرنیه یکی از مواردی است که می تواند شخصی را که به دلیل مشکل قرنیه سالهاست تقریبا نابینا شده، بینا کند.
اما در خصوص این زن نه سابقه مشکل قرنیه عنوان شده و نه در دوره بستری به خاطر حمله قلبی کاری روی قرنیه اش صورت گرفته.
فرضیه بعدی این است که نقش داروها را در نظر بگیریم. مثلا فرض کنیم که داروهای حل نماینده لخته (thrombolytics) یا گشادنماینده عروق (vasodilators)، ممکن است جریان خون به بخش هایی از مغز یا عصب بینایی را که سکته نموده بودند بهبود داده باشند.
اما سکته مغزی در قشر بینایی یا شبکیه و عصب بینایی و راه های بینایی اگر دلیل نابینایی زن باشد. اما در این موارد نابینایی معمولا یک طرفه است. مگر اینکه آسیب در آسیب در کیاسمای بینایی (Optic Chiasm) اتفاق افتاده باشد که در این صورت آسیب در مرکز این قسمت می تواند باعث نابینایی دوطرفه میدان های جانبی (Bitemporal Hemianopia) گردد. سکته عصب بینایی - مسیرهای بینایی پس از کیاسما و شبکیه معمولا یک طرفه هستند. مگر اینکه بیمار دچار سکته های متوالی به خاطر شرایط زمینه ای مثلا فشار خون بالا و دیابت کنترل نشده و سایر عوامل گردد.
در این صورت هم بعد از گذشت چند سال، عملا کاری برای بیمار نمی گردد کرد. مگر اینکه فرض کنیم سکته محدود باشد و قابلیت پلاستیسیته مغز مثلا در قشر بینایی به تدریج بینایی را برگرداند. اما این فرض هم در خصوص این بیمار درست نیست. چون طبق داستانی که روایت شده او نابینا یا تقریبا نابینا بوده و به فرض سکته، سکته یا سکته های کاملی را تجربه نموده است.
احتمال دیگر بینا شدن بعد از سال های طولانی این است که فرض کنیم مشکل شبکیه ایجاد شده باشد و بعد با چشم بیونیک و پیوند شبکیه مصنوعی، عصب بینایی را بتوان به کار گرفت. البته اگر چند سال عدم سیگنال دهی آن را از کار نینداخته باشد. به هر حال در خصوص این زن در هنگام حمله قلبی خبری از این کارها نبود.
داروهایی هم که برای حمله قبلی استفاده می شوند به فرض زیاد کردن جریان خون در بخش های قبلا دچار سکته، سلول های عصبی یا نورون های نموده را نمی توانند زنده نمایند! و این فرض هم بعید است.
بنابراین اگر خبر درست بوده باشد و زن واقعا نابینا بوده باشد و بعد از یک بستری برای جماه قبلی بینا شده باشد تنها فرضی که می توان روی آن دقیق شد، کوری روانزاد است:
کوری روانزاد یا کوری هیستریک (Psychogenic Blindness یا Hysterical Blindness) نوعی اختلال روان شناختی است که در آن فرد به صورت ناگهانی و بدون هیچ گونه دلیل جسمانی معینی، دچار نابینایی یا اختلال در بینایی می گردد. این شرایط معمولاً به دلیل تنش های روانی، استرس های شدید یا ضربه های عاطفی بروز می نماید و ریشه در عوامل روانی دارد، نه مسائل فیزیکی در چشم یا سیستم بینایی.
ویژگی های اصلی کوری روانزاد:
- عدم وجود دلیل پزشکی معین: در معاینات پزشکی و آزمایش های مربوط به چشم، هیچ مسئله ای که بتواند نابینایی را شرح دهد، یافت نمی گردد.
- ارتباط با رویدادهای استرس زا: این اختلال اغلب پس از تجربه وقایع آسیب زا یا تنش های روانی شدید رخ می دهد.
- موقتی بودن: در بیشتر موارد، این شرایط موقتی است و ممکن است با درمان های روان شناختی، از جمله مشاوره، روان درمانی یا تکنیک های کاهش استرس، بهبود یابد.
- نشانه های همراه: ممکن است همراه با این کوری، سایر علائم جسمانی مرتبط با استرس روانی (مانند سردرد، سرگیجه، یا ضعف عضلانی) نیز دیده گردد.
دلایل احتمالی:
- تروما یا آسیب روحی: مانند از دست دادن عزیز، تجربه خشونت یا حادثه ای شوکه نماینده.
- اختلالات اضطرابی: سطح بالای اضطراب می تواند باعث بروز علائم جسمانی از جمله کوری روانزاد گردد.
- تعارضات درونی: گاهی افراد به دلیل یک کشمکش درونی یا مشکل حل نشده، دچار چنین مسائلی می شوند.
به طوری که اشاره شد کوری یا فلج روانزاد موقت است. اما می تواند طولانی هم باشد.
کوری روانزاد یا سایر اختلالات روان تنی می توانند مدت زمان طولانی ادامه داشته باشند، به ویژه اگر دلیل اصلی روان شناختی آن همچنان وجود داشته باشد یا حل نشده باقی بماند. اما در بعضی موارد، یک رویداد دیگر، مانند یک ترومای تازه یا حتی یک مشکل پزشکی حاد، می تواند به طور غیرمنتظره ای باعث بهبود علائم گردد. این شرایط در روانشناسی به عنوان نوعی کاتارسیس (رهایی هیجانی) یا بازسازی روانی شناخته می گردد.
چرا ممکن است یک ترومای تازه باعث بهبود گردد؟
- تغییر تمرکز فکر: وقتی فرد با یک رویداد تازه و استرس زا روبرو می گردد (مثلاً یک بیماری جدی)، فکر ممکن است به این مسئله تازه متمرکز گردد و به نوعی انرژی روانی که به علائم قبلی اختصاص داده شده بود، کاهش یابد.
- ایجاد بازسازی روانی: ترومای تازه ممکن است به فرد یاری کند تا از زاویه دیگری به مسائل خود نگاه کند یا حتی به صورت ناخودآگاه علائم قدیمی را غیرضروری ببیند.
- مکانیزم دفاعی فکر: فکر انسان به شدت پیچیده است و گاهی برای بقا یا سازگاری، اولویت های تازهی مشخص می نماید. در چنین مواردی، فکر ممکن است تصمیم بگیرد که مشکل روان زاد قبلی دیگر نیازی به وجود ندارد.
- اثر شوک روانی: رویداد تازه ممکن است مانند شوکی عمل کند که سیستم روانی را بازنشانی می نماید.
آیا این حالت معمول است؟
- این نوع بهبود ناگهانی، نادر است و معمولاً در موارد خاص و پیچیده رخ می دهد.
- بهبود خودبه خودی معمولاً در افرادی دیده می گردد که به نوعی به منبع اصلی استرس یا تعارض دسترسی پیدا می نمایند یا اینکه به صورت ناخودآگاه تغییرات روانی عمیقی را تجربه می نمایند.
آیا بدون درمان تخصصی واقعاً پایدار می ماند؟
بهبود بدون درمان تخصصی ممکن است پایدار نباشد، زیرا:
- دلیل اصلی مشکل (مثلاً اضطراب یا تعارض درونی) ممکن است همچنان حل نشده باقی بماند.
- در صورت بروز مجدد یک استرس مشابه، علائم ممکن است بازگردند یا به شکلی دیگر ظاهر شوند (مثلاً به صورت حملات پانیک، دردهای جسمانی، یا مسائل عصبی دیگر).
به هر ترتیب ما نه شرایط نابینایی ناگهانی این زن را درست می دانیم و نه اصلا می دانیم که خبر درست روایت شده یا جعلی بوده. اما به فرض درست بودن روایت خبر به صورت کلی، فعلا از نظر علمی می توان آن را به این گونه تحلیل کرد.
منبع: یک پزشک