نمایش 657؛ وقتی که آدم ها عدد می شوند

به گزارش وبلاگ ایتالیا، زهرا فدایی؛ نمایش 657 قرار است روایت های عاشقانه یک مرد تنها باشد. روایت هایی گاه به غایت تلخ، گاه به شدت خنده دار. مرد، حتی مرد واقعی هم نیست. نامش هم نام مردانه نیست. در 657 هیچ چی با هیچ چی جور در نمی آید و همین یعنی قانون همه چی به همه چی می آید.

نمایش 657؛ وقتی که آدم ها عدد می شوند

657 می خواهد خیلی حرف بزند. می خواهد همه حرف ها را تند تند بزند. از عشق بگوید. از قاب چشم ها رمزگشایی کند. ارتباط را تفسیر کند. دلتنگی را بسراید. از حسرت بخواند. از درد بگرید.

می خواهد از باری بگوید که کولبر ها به دوش می کشند و مردانی که ایستاده می میرند. می خواهد از مادرانی بگوید که دلشان پر از درد است و دست هایش با تخم مرغ و گوجه چنان معجزه می نماید که طعمی تکرارنشدنی خلق می گردد؛ و درست همینجاست که باید اشک هایش را پاک کند و بخواند: غروبا که می شه روشن چراغا، میان از مدرسه خونه کلاغا، یاد حرفای اون روزت می افتم، که تا گفتی به جون و دل شنفتم، عجب غافل بودم من اسیر دل بودم من...

در هاگیر واگیری که شتاب کلام پیش مضمون کم می آورد، معضلات اجتماعی را مطرح می نماید. لگدی به سیاست می زند؛ طعنه ای به اقتصاد. با جمله 206 ما شبیه لندکروز ماست به روز بودن خودش را به رخ می کشد و از تماشاگر خنده می گیرد.

می گویند نقد اجتماعی ست! البته که نیست. نقد که انقدر رسوا نمی گردد. تاتر، تلویزیون نیست که نقد رسوا را جار بزند. تاتر هنر است و و زیبایی هنر در ظرافتش است.

657 از عهده معصومیت کولبری برنیامده، می پرد به راننده لوتی خوش مشرب شوخ طبعی که اتفاقا از عهده این یکی خوب برآمده است. ماشین خوابی که عنانش دست اپلیکیشن مسیریابش است. گوش به فرمان آقای اپلیکیشن که بگوید برود یا بماند؛ بایستد یا بخوابد. خوابی که برخلاف تصور ما راحت است و خوش است.

از اینجا به بعد وارد تجربه های عشق های لحظه ای می گردد. عشق هایی که حسابی خنده می گیرند تا تلخی غمی را بشویند که در پیچاپیچ آشفتگی های داستان یا گم شده یا اصلا شکل نگرفته است.

کلمه کلیدی نمایش چشم است. دریچه ورود به آدم ها چشم هایشان است. آدم هایی که نام ندارند، عدد دارند. شاید به همین علت است که قاب چشم های عدد ها جفت نمی گردد.

راننده لوتی ماشین خواب باز هم می پرد به نقش های دیگر، از مکانی به مکانی دیگر؛ پشت هم، به سرعت؛ انقدر سریع که تماشاگر پیش از آنکه فرصت کند اشک هایش را پاک کند، ناگهان می زند زیر خنده. لحظه ای بعد به خودش می آید می بیند دارد دست می زند و می خواند: ای دل دیگه بال و پر نداری، داری پیر می شی و خبر نداری...

657 یک تاتر تعاملی است. با تماشاگران صحبت می نماید. سوال می پرسد. شوخی می نماید. بازیگرانی هم نشسته اند و به موقع ورود می نمایند تا ریتم از دست نرود. حمیدرضا ترکاشوند و امیر عظیمی به عنوان خواننده حضور دارند تا به مونولوگ های پی در پی مجال ته نشین شدن بدهند.

در مجموع ترکیب تاتر و موسیقی با اجرای هنرمندانه سیما تیرانداز، تماشای نمایش 657 را به تجربه ای لذت بخش تبدیل می نماید.

کارگردان شهرام گیل آبادی است که پیش از این هم تجربه تاتر تعاملی را داشته است ولی این نام محمدچرم شیر به عنوان نویسنده است که می گوید نباید از کنار جملات سرسری گذشت.

درست است که هنر قرار نیست پرگو باشد. قرار نیست انقدر آسمان ریسمان ببافد که مخاطبش را سردرگم کند. 657، اما به مقدار ای حرف دارد که هرکس می تواند هرچه خواست بردارد و از سالن بیرون برود.

من دوست داشتم این را بردارم که ما آدم ها عدد شده ایم و هیچ کس نمی پرسد دردت چیست؟ فقط می پرسند عددت چند است؟

منبع: فرارو

به "نمایش 657؛ وقتی که آدم ها عدد می شوند" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "نمایش 657؛ وقتی که آدم ها عدد می شوند"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید